۱۴۰۱ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

شازده ای که به سرش زده تا شاه بشود!


 

یک روز صبح اول وقت با سروصدایی از خانه بیرون آمدم. راستش سختم بود اتاق گرم را ول کنم و به بیرون و هوای سرد بروم، اما هیاهوی خیابان من را هم بیرون کشید. تا آمدم یک صف دراز دیدم که آن سرش ناپیدا. از یکی پرسیدم چه خبر است، گفت می‌خواهیم برویم وکالت بدهیم!

شلوغ بود نفهمیدم یعنی چه. سرکوچه مان آقا حبیب بقال و مرتضی کفاش تا مش صادق (این را نمی‌دانم شغلش چه بود هم ساعت تغمیر می‌کرد هم دندان می‌کشید) همه رفته بودند وکالت بدهند. یک بچه ای بود توی کوچه ما می‌آمد فوتبال بازی می‌کرد او هم رفته بود.

ادامه مطلب

https://tinyurl.com/c3m6zhpw

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

کشورهای عربی و تروریسم حکومت ایران بحرانی با ریشه‌های عمیق

  مقاله ارائه شده توسط دکتر محمد الموسوی، نویسنده عراقی، به بررسی ریشه‌های عمیق درگیری بین حکومت ایران و کشورهای عربی می‌پردازد. این درگیری ...