دلنوشته ای از خواهر مهدی حضرتی
این کودک خردسالی که روی تنه درخت نشسته
چشم چراغ خانواده اش بود!
خدا بیامرز مادرم نمیگذاشت آب توی دلش تکان بخورد.
اجازه نمیداد خاری دست بچهاش را بخراشد
یا حتی گزندی به پسر دردانه اش برسد.
خدا بیامرز مادرم
«مهدی جانم» از دهنش نمی افتاد
وقتی پدر برای لحظاتی کودک را بر تنه درخت به قصد گرفتن عکس رها کرد
خدابیامرز مادرم هول شد واز جایش بلند شد.
ادامه مطلب
https://tinyurl.com/4m5c647e
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر