برگرفته از اینترنت
بلعیدهشدن، نابودشدن و خفهشدن در مغاک تهران
«مرد صورتی استخوانی و تکیده داشت. بر موتوری قراضه سوار بود و بر روی باربند موتور وسایل دورهگردی و دستفروشی را جا داده بود. گوشت بر صورتاش نبود. پوستی متحرک بود که استخوانهای وارفته را بهنمایش میگذاشت. چشمهای ریزش از حدقه بیرون زده و رگههای قرمز در چشمخانه نشسته بود. با اینکه چشمها از فرط استیصال ریز بودند و نا نداشتند. موهایی تُنُک بر سر داشت و نشانههای جوانی ازکفرفته در آنها نمایان بود.
ادامه مطلب
https://tinyurl.com/ydkszw5h
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر